نتایج جستجو برای عبارت :

تنوع جذابه. جذابه؟

امروز از اون روزای خیلی جذابه که تا حالا اصن تجربش نکردم
امروز نه تنها میتونم رای بدم خودمم پای صندوق رای میشینم و در آخر رای میشمارم شاید فکر کنین کجاش جذابه؟!
ولی بنظرم که تجربه های خوب همیشه میتونن باحال باشن شاید دیگه اصلا این موقعیت پیش نیاد 
برا همینم از لحظه لحظه اتفاقاتی که میوفته باید استفاده کرد 
دانلود آهنگ سیروان خسروی این حس نابه
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * این حس نابه * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , سیروان خسروی باشید.
دانلود آهنگ سیروان خسروی به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Sirvan Khosravi called In Hess Nabe With online playback , text and the best quality in mediac
متن اهنگ سیروان خسروی به نام این حس نابه
یه جزیرم بی تو تو نباشی دنیا از من دوره یه خیابونم که بدون خنده هات سوت و کورهآتیشه این عشق داره م
چند ساحت بودن پدیده ها، وسعت دنیا، این همه جنبه مختلف آزار دهنده نیست؟ زمان محدود که انتخاب را محدود می کند. این وسواس برای اینکه چه انتخابی ارزشمند تر است. یا بیشتر می ارزد. یا مفید تر است. این سوال مداوم که چه فرقی می کند چه انتخابی کنی وقتی در نهایت میمیری؟ یا چرا اصلا باید انتخابی کنی وقتی در نهایت میمیری؟ این سوال بعد ترش که خب فاک. اینکه میمیری دلیل خوبی برای استفاده نکردن از امکان انتخاب کردن هست؟
+ دارم کتابی مربوط به نظریه های سینمایی
سلام 
چند روز پیش توی دانشگاه صفحه گوشی دوستم رو دیدم که این وبلاگ رو باز کرده بود، جویا شدم دیدم که اگه مشکلت رو بنویسی مردم نظر میذارن و کمکت میکنن، منم یه مشکلی دارم، همیشه ی خدا فکرم رو مشغول کرده، گفتم که اینجا بگم شاید کسی تونست این ابهامم رو بر طرف کنه. 
من پسری هستم 22 ساله، مشکل من ظاهرم هستش، خودم میگم قیافه خوبی ندارم چون که هر پسری این رو تجربه کرده که یه روزی یه دختری ازش خوشش بیاد یا اینکه توی خیابون بیرون یا هر جایی بفهمه دختری به
انقده اتفاقای جورواجور افتاده من نمیدونم اصلا چی بگم!شاید یه روزی سر فرصت بشینم اساسی بنویسم یه رمز گنده هم بذارم روی پست که مبادا ابرو و شرفم با خاک یکی شه :))))
ا.م و کلی ماجرای دیگه.
اومدم فقط بنویسم پیرتر شدم دیدین؟هجده سالگی جذابه؟فکر نمیکنم.
گفت : هیچ وقت نمی تونم ولت کنم چون پیش تو خود واقعیم هستم
گفت : مسیر پر پیچ و خمی هست ولی جذابه
 
منظورمو فهمید و می خواست که برگرده و باشه مثل قبل
 
خوشحالم برمی گردی ستاره
 
نبودی زندگی زیادی بی رنگ و رو بود
زیادی جدی و زیادی سخت
 
خودش فکر می کرد من تصورم بهش عوض شده و از نظر من یه دختر بیهوده و سطحیه
بهش گفتم نظرم درباره ش عوض نشده گرچه واقعا تغییراتی کرده
۱. کتاب بچه های عجیب و غریب یتیم خانه خانم پرگرین ۱ ـو شروع کردم که مال انتشارات پریان ـه [داستان جذابی داره که اون به کنار .. خود کتابش کلی برام جذابه! جنس کاغذش عکسایی که توش گذاشتن .. پاورقیای مرتبش .. کلا راضی بودم تا اینجا ازش]
۲. خدارو بی نهایت شکر بابت سلامتی که خدا بم داد [ امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء؟ ]
۳. خوراک لوبیای تند 
شبهای زیادی نیمه شب های زیادی باهم رفتیم جمشیدیه و محک گریه کردیم.
ولی آخرش تا خونه خندیدیم. چند روز پیش میگفت فاطمه دقت کردی من هیچ کس رو اندازه تو نمیتونم بخندونم؟ هر چرت و پرتی بگم از خنده ریسه میری. گفتم بانمکی؛ باهوشی؛ بلدی فضا رو تلطیف کنی. گفت باور کن اینا نیست. فقط چون تو دوستم داری حتی شوخیهای بی مزه م هم برات جذابه. لبخند زدم.
15 آذر "ملت عشق"رو برداشتم و گذاشتم رو همون میز همیشگی.کلی تعریف و انتقاد ازش توی مغزم بود و فقط اماده بودم که شروعش کنم،شب 24 صفحه ازش خوندم و خوابیدم،روزه بعد یعنی 16 آذر هم تا صفحه ی 63 و امروز هم تا 112حدودا 399 تا صفحه س اگر اشتباه نکنم!.تا اینجا بد نبود و احساسات الا برام قابل درکه.تو این روزا از سال با وجود پودمان ها و امتحانا با کتاب خوندن اینگاری روی طناب راه رفتم.همیناش جذابه دیگه مگه نه؟.
فیلم هانگر گیمز (بازی های فقر) 2012 و 2013 رو دیشب دیدم. موضوع فیلم اینه که هرسال از هر دوازده منطقه ای که توی کشور پانم قرار داره یه مرد و یه زن 12 تا 18 ساله به عنوان خراج توی یه قرعه کشی انتخاب میشن و به مسابقه ای که اسمش بازی های فقره فرستاده میشن، توی این مسابقه 24 نفرن که از بینشون فقط یه نفر آخرش زنده میمونه و توی ناز و نعمت زندگی میکنه. واقعا جذابه...! خیلی ارزش دیدن داره!!! اگه ندیدید حتما ببینید. چندتا دیالوگ:
"امید...تنها چیزی که قوی تر از ترسه..."
لعت به این روانکاوا که بهم توجبه کردنو یاد دادن و باعث شدن حالم دم به دم خراب تر شه.
پروتکل بیت تورنت خیلی جالبه. تا وقتی یک PEER برای نود اصلی فایده داره ازش استفاده میکنه و وقتی بلااستفاده شد میره سراغ یه PEER دیگه. و این برای تمام نودها در کنار نود اصلی صادقه. یعنی اگه نود اصلی کارش با یه PEER تموم شد این به نفع هردوشونه. کاملا سودجویانه. خیلی جذابه.
۱. با شوهری رفتیم ی نیمچه ددر [بغل ناگهانی = خفت گیری:دی]
۲. پیتزا غول افکن تپل [ -من میرم مسابقه همبرگر خوری شرکت کنم:دی]
۳. کتاب بچه های عجیب و غریب یتیم خانه خانم پرگرین ۲ رو تموم کردم و فق همینو بهتون بگم که چق جذابه و چق بد جاهایی کتاب تموم میشه ولی هنوز جلد چهارمش چاپ نشده .. من چی کنممم؟! :در عمق چاه افتادن:دی [ازین ژانر کتابای تخیلی از همون بچگی خوشم میومد اما از بعد خوندن هری پاتر میگم کی گفته اصن تخیلیه؟ شاید واقعا همینقد موازی ما زندگی میکنن
خدایا فکر کنم عید دوسال پیش بود ،توبه کردم که دیگه این کار رو نکنم ، با ائمه عهد بستم، خصوصا حضرت زهرا و امام حسن...
خب امشب دوباره مرتکب شدم ،ببخش خدا ،واقعا یه لحظه اصلا ،هیچ ،هیچ، هیچ نفهمیدم چی شد، به قرآن که پشیمونم...
خیلی عوضیه که با اینکه توبه کرده بودم میرفتم میدیدم ...! این‌چشمهای لعنتی ناپاک من!
خدایا امسال ۹۸ یه سال جذابه برام ،اینم میزارم روش ...قول قول قول !
به برکت حنانه ی حسین،یا حضرت رقیه کمکم کن...میدونم که خیلی کریمی، کمک کن...
به و
دیشب عروسی بودیم ✨   یهویی یکی از دوستای قدیمی مو دیدم یعنی اولش     اون    منو دید.    چقده دیدن یهویی دوستای قدیمی جذابه  یه کوچولو با هم رقصیدیم  
نمیدونم این دختره که آهنگ میذاشت چرا با من لج بود هر چی میومدم برقصم تو میکروفن اعلام می کرد داماد اومده هی لباس پوشیدم هی گفتن نه نیومده هی لباس در آوردم
چقد ضدحاله ادم تا می خواد یخورده قر بریزه بگن داماد اومد
امروز پدرشوهرم واسه ناهار مهمونم بود. چقد خوبه ادم بتونه با پدرشوهرش شوخی کنه
بچه
یک ماه و اندی از پاییز گذشته. پاییزی که برای بار دوم دانشجو هستم. اونم سالها بعد از اتمام لیسانس.. 
رشته خوبی قبول شدم؛ حیطه‌ای که دوستش دارم و مثل قبلی، از سر حساب و کتاب و سنجشهای عوامانه نیست. مباحثش هم درگیرم می‌کنه هم سیراب. وجد جلسات حکمت و فلسفه برام واقعا جذابه. هیچ دلم نمیاد کلاسای محبوبمو ترک کنم.
از همکلاسیها که نگم. تو این هفته‌ای که تصمیم گرفتیم تعطیل کنیم، چقدر دلتنگشونم. امشب چت حسابی‌ای کردیم و یادم اومد چقدر بهشون عادت کردم ت
برای کسی که تصویر سازی یا فیلم سازی کار میکنه مسلما شرط اول اینه که حوصله و خلاقیت داشته باشی اما چرا امشب نمیتونم ؟!
خب یه تیزر تبلیغاتی دارم طراحی میکنم برای یک هیئتی ، ی هفتس قراره روش کار کنم ، این کارو بار ها انجام دادم اما این بار خواستم متفاوت باشه پس زدم ... ، اصاً بیخیال چرا بیخودی حوصلتون و سر ببرم!
خلاصه که پروژه اینقددد سنگین شد که لپ تاپ دائما هنگ میکنه و فشار بهش میاد :"(
ساعت سه و نیم صبحه ، کار رو ول کردم دارم بلاگ مینویسم
این چیه که
می‌گن نویسنده‌ها عاشق اینن که توی کتاب‌هاشون یکی از شخصیت‌ها رو بُکُشَن تا داستان‌شون جذاب بشه، تا تعلیق رو قاتی داستان کنن. اما من مطمئنم #حامد_اسماعیلیون که نویسنده‌ی بزرگی هم هست و داستان‌هاش و کتاب‌هاش جذابه و قشنگ و دلنشین، با سقوط هواپیما و مرگ دختر و همسرش، لعنتی‌ترین تعلیقِ داستانی قاتی زندگیش شده، تعلیقی که اصلا قشنگ نیست، نه قشنگه نه داستان رو جذاب می‌‌کنه نه به دل می‌شینه. تسلیت، همین.
 
سانحه ی سقوط هواپیمای ایران-اوکرا
دانلود آهنگ جدید علی ستوده جاذبه
دانلود آهنگ علی ستوده به نام جاذبه کیفیت ۱۲۸ و ۳۲۰ ، با لینک مستقیم ، همراه با پخش آنلاین و متن آهنگ
دانلود آهنگ فوق العاده جاذبه با صدای علی ستوده از جوان ریمیکس
Download New Music Ali Sotoodeh – Jazebe

آهنگ جدید علی ستوده را هم اکنون می توانید از جوان ریمیکس با لینک مستقیم دانلود نمایید.
جدیدترین ساخته علی ستوده، جاذبه نام دارد که در تاریخ ۵ اردیبهشت منتشر شد.
امیدوارم موزیک بتواند نظر کاربران را جلب کند.
با آرزوی بهترین ها
اینکه بری توی جمعی و مدام بشنوی که از مادرت میپرسن این دختر شماست ...واااای ماشالاااا ... چه خانومی ... چند سالشه و ...
بله درست حدس زدید ماجرا ، ماجرای خاستگاریه ...
واقعا برام نهایت زجره...
اما 
من ساکت و آروم یه گوشه نشستم حتی گوشیم رو هم درنیووردم تا باهاش مشغول بشم ...
تو کل این مدت به گلای قالی زل زده بودم و به این فکر می‌کردم این آدما چجوری هنوز اینجور روابط براشون جذابه...
اینکه بخوان لباس و طلا و مسافرت رفتناشون رو به رخ هم بکشن ...
و سعی کنن تو زن
امیر، از اون دسته پسرهای کم سنِ به شدت جذابه - حداقل برای من -. از اون دسته پسرهایی که چخوف و هدایت می خونند با صدای دورگه و خسته، و امان از صداش، امان. تا نیمه شب، می شه باهاش درباره ی شعر و کتاب و س.کس حرف زد، بدون ذره ایی حس بد. می تونی درباره ی هر اتفاقی باهاش صحبت کنی، بدون این که قضاوتت کنه، شماتت کنه و کلاغِ یک کلاغ و چهل کلاغ بشه. دوستش دارم، موهای پریشون و حلقه حلقه ی خرماییش رو دوست دارم، از این که سایزها و سانتی مترها از من بزرگ تره و حس غر
سلام
یه سوال داشتم که واسه م نظر عموم مهمه، راستش من پسری هستم 23 ساله و دانشجو، من از موی بلند خوشم میاد، یعنی منظورم اینه که موی بلند خودم رو دوست دارم، می خوام موهام بلند باشه، حس میکنم خوش تیپ ترم، حالا جدیدا موهام به یه حدی رسیده که میشه با کش بستش، خواستم بدونم مردم نظر بد به پسرانی که موهاشون رو میبندن دارن یا عادیه؟، کلا هر چیزی که فکر میکنید رو بگید.
واسه دانشگاه یه خورده حساس شدم که نکنه مورد تمسخر قرار بگیرم یا نگاه خاصی بهم بشه، و
میدونی یه حس خاص گنگ و مبهم دارم
نمیدونم چرا یه دفعه اینطور شدم..
صبح با شز رفیتیم شرکت که آموزش ببینیم ،با اسنپ راننده خانم رفتیم ، خانمه که آموزش میداد ، خیلی چیزا رو رد میکرد میگفت دس نزنین ،یکم با اونا ور رفتیم ،یه سوال پرسید ،موندیم توش چرا استادامون اینطورین ، مثلا بهترین دانشگاهیم بعد پیاده رفتیم انقلاب ، من آش شله قلمکار سفارش دادم اونا فست فود ، کلی خوشحال و شاد بودیم ، یه جورایی دلم گفت که بمونم تو این رشته ، کلی شوخی کردیم ، ز میگفت
گاهی کار به این جا میرسه که
دلم می خواد.... ننویسم
فقط مدل خودم باشم
هر چی هم این "خودم" شعاری باشه
.. خب معلومه که خودم بودن سخته
اصلا همین که میام واقعی باشم . همین که میام چشم باز کنم رو به خودم تا کشفش کنم . تا بفهمم رنگ و بوی دنیام رو
چشمم میافته به صفحه رنگی رو به روم  که پر شده از کادوهای تولد،ولنتاین ، show off طوری های جذاب خلاصه .
اون وقت تو از راه می رسی. رنگت پریده .یه قلمو دستت گرفتی. می فهمم که چه بی حوصله ای . اصلا مثل یه سیاه چاله شدی از بس که
کتاب‌هایی که شخصیت اولشون یه نوجوان باشه اکثرا بران جذابن. امشب کتابفروشی خیلی شلوغ شد. بدم میاد از خودم که هی اینجا هرشب یه کتاب می‌خونم و نمیخرمشون. حس می‌کنم احوالات پسا خوندن کتابام روی برگه‌هاش میشینه و شاید یکی خوشش نیاد. زندگی فقط اونجاش جذابه که مشتری چندشب پیش برگرده شمارتو به یه بهونه بگیره و دعوتت کنه سینما. یا اونجا که بزنی پس گردن یه بچه ظرف غذاش که تا لبه انار دون شده هست رو بگیری و بری یه گوشه بخوری. چقدر دلم واسه اینجا نوشتن
توی سیمانی ها میتونید سیلام  و سیلامح (حق تقدم)  رو در منفی بخرید و  100 رو واریز کنید تا بعد 2 الی 3 ماه تبدیل به سهم بشه قیمت حق به نظرم برای خرید و پرداخت 100 تومن جذابهالان قیمت سهم 840 و قیمت حق 580 یعنی حدود 260 تومان اختلاف قیمت دارندسیگنالهای  vip 200 و 500 درصدی مارو در دوره 6 ماهه و یکساله از دست ندید طی ساعات بازار نمادهای نوسانی هم اعلام میشه برای عضویت با شماره 09351307055 در ارتباط باشید
بعضی روزا انگار با آدم سر لج دارن. امروز از اون روزا بود؛ برنامه‌ها پشت هم کنسل می‌شدن یا درست پیش نمی‌رفتن. تیر خلاص چی بود؟ عصر اس‌ام‌اس اومد که سفر فردا لغو شده.
شما شاهد باشین، من این دفعه بدون این که دیگه منتظر دوستام بمونم تنهایی ثبت نام کرده بودم با تور دانشگاه برم یه طرفی، خودشون کنسل کردن :(


پ.ن. عوضش خوب شد نمایشگاه الکامپ رو رفتم. برام جذابه! این که سر چند تا از غرفه‌ها (که یه کم به رشته‌م و چیزایی که بلدم نزدیک بودن) بیشتر وایس
گفتم که یکی بود داشتم روش کراش پیدا میکردم بعد ماشینشو دیدم و انقد شاخ بود که بیخیالش شدم؟
عاقا طی تحقیقاتی مشخص شد طرف واقعا خانوادش خیلی شاخن.باباش فوق تخصص داره و مامانش متخصصه.خیلی معروفن تو شهر دانشجویی و اساتید ماهم ازشون حساب میبرن حتی و اینو هرجور شده پاسش میکنن.و گویا دوست دخترم داره از همکلاسیاش که فکر میکنم بدونم کیه خیلیم زشته اصن(آیکون حسودی)
خلاصه که پرونده این مورد بسته شد.
یه مورد دیگه ام دوتا از رزیدنتای جراحی دانشکدمون هر ر
«برفک» اثر دان دلیلو.
جک، استاد دانشگاه و هیتلرشناسیه که چند‌بار و هربار با آدم‌های عجیب و متفاوتی ازدواج کرده و از ازدواج های متعددش چندتا بچه داره. و در حال حاضر هم با همسرش بابت و فرزندانش زندگی می‌کنه. جک و همسرش با ترس شدید و غیرقابل اجتنابی از مرگ دست و پنجه نرم می‌کنن و هرکدوم برای مقابله با این ترس، راه متفاوتی رو پیش می‌گیرن.
این کتاب یه اثر پست مدرنه که از نظر جذابیت و کشش داستانی به قدری قوی نیست که هر مخاطبی رو جذب خودش کنه. فضای
وقتی وارد دنیای یه زبان جدید میشم یه چیزی برام خیلی جذابه. اسم ها.
اسم هایی که هیچ پیش زمینه ای درموردشون ندارم. نمیدونم قدیمی ان یا جدید. نمیدونم محبوبن یا نه. نمیدونم آیا قشر خاصی از جامعه بیشتر تمایل به انتخابشون برای بچه هاشون دارن یا نه. و همه ی این ندونستن ها بهم فرصت میده که فارغ از هرچیزی، به طنینی که توی گوشم میپیچه توجه کنم. بدون اینکه بدونم "متیو" نقش اسفندیار رو توی فارسی داره یا علیرضا، چیزی معادل مجیده یا شروین، دوسش دارم.  بدون ای
آرام عادت داره هنوز از مدرسه نیومده شروع کنه به تعریف کردن تمام اتفاقات اون روز توی مدرسه فاطمه دقیقا برعکسه بهش میگم تعریف کن تو  مدرسه امروز چیکارا کردی میگه اتفاق خاصی نیفتاد.خودمم همین طوری بودم . بهش میگم همون اتفاقات الکی رو مثل آرام تعریف کن برای من جذابه ولی آخرش هم چیزی نمیگه:(
 
-یه عده ای هستن تو خانواده یا دوستان و آشنایان که بودن باهاشون اذیتت میکنه.اتفاقا زیااد هم هستن دوروبرمون.اینا اینطورین که کنارشون مدام باید حواست به خودت
این روزا خیلی آشفته م آشفته و پریشون،از چهرم میباره غم رخنه کرده تو سلول سلولم تو وجودم تصور کنین کلی از وقتی که زیر چشمام چاله ایجاد شده بود میگذره و خوب شده بودم بازم برگشت. من دوسِت دارم درسته که این مِهر به این سادگیا ولم نمیکنه و بیشتر از این حرفا دمار از روزگارم در میاره اما مطمئنم این غما اگر نکُشَتَم آدمم میکنه ارزش آدما اندازه تایمیه که بهشون فکر میکنی خیلی با ارزشی‌،با ارزش بودن جذابه نه؟تو چی میفهمی از اینا =)چند بار بهتون گفتم به
از روزی که ممکنه آغازِ اتمامِ مجردی هام باشه میترسم...
از فردا و شبیه فرداها...
پ.ن:هیچوقت فکر نمیکردم تواین عصر روزی مقابل مردی قرار بگیرم درحالی که من اولین خانومی باشم که باهاش حرف میزنه!!!!قسم میخورم فکر نمیکردم روزی یه مردی بگه انقدر خودمو سرگرم کردم که وقت نکردم به جز گل و گیاهم عاشق کسی بشم!اصلا برام جدی نیست بنا به دلایلی امااااا امروز امیدوار شدم به وجود کسی که من همیشه دنبالش بودم ‌‌‌.اینکه اولین عشق کسی باشم برام جذابه،و امروز فهمی
نمیدونم قبلا اینجا گفتم یا نه...
من عاشق پروانه هام! واقعا وقتی میبینمشون حالم خوب میشه!
عمیقا حس خوبی دارم وقتی دور و اطرافم پرواز میکنن..
رنگهاشون انقدر جذابه که مگه میشه واقعا دوستشون نداشت؟؟
خب من عکاسی از پروانه ها رو هم خیلییی دوست دارم و تقریبا هربار ببینمشون و بتونم حتما عکس میگیرم...خصوصا وقتی روی گل بشینن!
این عکس دلبر از پروانه هم مال پارسال ، چابکسر ، کنار هتل زیبامونه!
1. امروز حال نداشتم از ماشین پیاده شم داداشم رفت نون خرید بستنی نذری دادن بهش :| حالا اگه من میرفتم نون و خرما میدادن شانس نداریم که :|
بعد همزمان داداش من رفت تو صف اشتباهی جلو یه اقای رفتگر وایساد. بهش گفتم برو پشتش وایسا. رفت پشتش بعد پسره داداشمو فرستاد جلو. همچین چشمام قلبی شد :)) ادما هرچی هیچی ندارن مهربونترن :))
2. امروز همه تو خونه با هم دعوامون شد، بعد یهو تو اون فضای سنگین بابام زارت خورد زمین و همه پکیدیم :))
3. یه فیلم یافتم خیلی باحاله. Level 1
سلام
قبلا چند ماهی وبلاگ داشتم ولی بیشتر خواننده بودم تا نویسنده. اما حالا تصمیم گرفتم بنویسم. بلاگر شدن به نظرم مزه خوبی داره و جذابه. برای ادمایی شبیه من که همش چند ماه مونده به هزاره سوم دنیا اومدیم ، دنیا شاید فرق بکنه. ما از وقتی که قدرت نوشتن داشتیم کامپیوتر بوده داخل خونه هر چند مال خواهر بزرگتر بوده باشه یا از وقتی که بزرگتر شدیم موبایل داشتیم. یه وقتایی دوست داشتم با مداد بنویسم. دفتر خاطراتم رو میگم. می نوشتم و پاک می کردم البته اونجا
1. این شما و این نتیجه ی دستکاری من تو رسپی شیرینی قبلیه که پخته بودم؛)) 

2. امروز اولین جلسه زبان رو رفتم و خیلی خوب بود:)) اصلا انگار نه انگار که سه ساعت طول کشید. حمعیت قشنگ نصف کانونه و خیلی خیلی بهتره کلا. بیشتر حرف میزنن و این دقیقا چیزیه که من میخوام:)) تازه یه دختر خیلی خوشگلم هست تو کلاس که قابلیت کراش زدن دارم روش بطور جدی:)) واقعا ناز و جذابه. خیلی خوبه کلا. دعا کنید آرزو به دل نمونم:))
3. فردا بالاخره بعد تقریبا یه سال به آفرید رو می بینم^__^ گو
روزها را هر‌چند سخت لبخند میزنم و میدانم تو حواست به من هست ...
شاید غمگین باشم ...
شاید خستگی از سلول به سلول چهره ام با چشمان غیر مسلح دیدنی باشد...
اما من تنها به امید تو ...دلشوره ها...خستگی ها را تحمل میکنم که وعده دادی 
پس هر سختی آسانی است "
....
امروز طی تلاشهایی که برای پرت کردن حواسم کردم...به این نتیجه رسیدم که کتاب law textsخیلی جذابه...!تقریبا چند ساعته تمومش کردم...سردرد گرفتم!
.....
از سیستم مجازی آموزش متنفرررررم!
جالبه...استادای جوونمون دارن د
«هر گاه دلم رفت تا محبت کسی را به دل بگیرد، تو او را خراب کردی.خدایا! به هر که و هرچه دل بستم، تو دلم را شکستی.عشق هر کسی را که به دل گرفتم، تو قرار از من گرفتی.هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم، در سایه‌ی امیدی و به خاطر آرزویی، برای دلم امنیتی به وجود آورم، تو یکباره همه را بر هم زدی و در طوفان‌های وحشت‌زای حوادث رهایم کردی، تا هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم و هیچ‌وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم.تو این چنین
بعد از مدت ها سریال لاست رو دیدم  و تموم شد . 
دقیق تر بخام بگم از موقع قطعی اینترنت در ایران یعنی آبان ماه شروع کردم به دیدنش و تمومش کرد سه روز پیش. 
خیلی ذهنم درگیره و راستش از هالیوود انتظار همچین ساخته فیلسوف ماّبانه ای نداشتم.
سریال به شدت مغز شما رو درگیر می کنه و پر از نکات ریز و درشت هست که به چشم میان و نمیان.
با این چیزاش کار ندارم ، مفهومی به نام برزخ رو خیلی خوب به تصویر کشید و نشون داد. 
بین شخصیت هاش بیشتر از همه از تنهایی جک شپرد خوش
به نام خداوند پروانه های رنگارنگ
سلااام عزیزای دلم امیدوارم خدا بهترین ها رو نصیبتون کنه. ❣️  
من هر روز از یه قضیه هایی حرص میخورم و ناراحت میشم. تا اینکه یه سخنرانی گوش دادم. این سخنرانی به قدرررررررری جذابه که نمیتونم حد جذابیت براش مشخص کنم. تو این ویدیو آقای نقویان فکر کنم صحبت میکنند و میگن چقدرررررر حرص چیزایی که نداریم رو میخوریم؟ حالا این حرصایی که میخوریم 10 سال دیگه همین اولویت رو تو زندگی ما دارند؟ جایگاه این ناراحتی ها تو زندگی
             هیچ چیز در این دنیا قطعی نیست،
                        به جز مرگ و مالیات.
             بنجامین فرانکلین


چند وقته که با چالش بزرگی روبرو شدیم . خانم سالمندی که زندگی را برای خانواده اش سیاه کرده ...
همه می پرسند چرا ؟! و هر کسی حرفی می زنه . 
فکر میکنم جواب سوال را بدونم .
اضطراب شدید و ناخودآگاه مرگ . ترس از مردن !
دقت کردید که بار اضطرابی واژه ی مردن بشدت کمتر از مرگ هست ؟!
و بار اضطرابی عبارت" ترس از مرگ "بشدت بیشتر از کلمه ی مرگ هس
یک بار یکی بهم گفت چرا فکر می‌کنی صحبت کردن از خوابت برای دیگران جذابه، من هر موقع وبلاگ تو رو می‌خونم یا صبحی از خواب پا شدی یا شب باید زودتر بخوابی یا دیشب خوب نخوابیدی، خواب خواب خواب. کمتر این شانس رو پیدا می‌کنم یکی اینطوری در موردم نکته‌سنجی به خرج بده. می‌دونین، می‌شه حرفای گنده گنده هم زد، که من دوستش ندارم و معمولا حرفای کوچیک کوچیک می‌زنم فقط. در ضمن یکی از همین چیزهای کوچکی که بهش فکر می‌کنم اینه که دست خطم خوب نیست و نگرانم کسی
من هم مثل خیلی از شماها کتاب خوندن رو با داستان‌ها و قصه‌ها شروع کردم. بعد آروم آروم کشیده شدم سمت رمان‌های ایرانی و خارجی. دوران نوجوانی بیشتر به رمان‌ها و داستان‌های فانتزی و علمی تخیلی علاقه داشتم. بعدها گوش به زنگ بودم ببینم کی چه کتابی می‌خونه تا من هم اون رو بخونم. توی دانشگاه بیشتر از هرچیزی کتاب شعر و رمان می‌خوندم. تا اینکه یه روز به نظرم رسید چه کار بیهوده‌ای! چرا به جای این همه داستان ماجرایی، نباید بشینم و یک کتاب علمی‌تر بخون
 
 
 
+ وقت تماشا کردنش به بازسازی‌ش فکر می‌کردم. این فکر می‌تونه دو معنی داشته باشه:
1. اونقدر ایده جذابه که تو رو به از نو ساختنش ترغیب می‌کنه.
و 2. اینکه پرداخت اونقدر کامل نیست که ارضا بشی. انگار چیزی کمه. اما خرده نمی‌گیرم. با این بودجه کم، و محدودیت‌های سینمای ایران، چیزی کم نداشت. شاخص ترین بود، از بین آثاری که تونستم امسال در هنر و تجربه تماشا کنم.
 
++ (یادم باشه بعدها اثیری، بازجویی یک جنایت و شیفته رو از همین کارگردان ببینم.)
 
دانلود آهنگ جدید احلام به نام جادو
دانلود آهنگ جدید احلام به نام جادو با لینک مستقیم
دانلود آهنگ جادو از احلام از سایت ملودیک
جادو میکنی‌ دل میبری هر بار چه سادهمنو میکشونی دنبال خودت پایه پیاده
انگار شده ترفند همیشت با نگاهی‌منو جا میذاری منو میکاری منو پشت دوراهی
جادو داره چشمات اون نگاه گیراتدلو بردی ازم گذاشتی این دل و زیر پاهات
درگیره نگاتم، محو خندهاتمجذابه چقدر لهجه تو جذب صداتم
دانلود آهنگ احلام جادو میکنی
 
 
 
+ وقت تماشا کردنش به بازسازی‌ش فکر می‌کردم. این فکر می‌تونه دو معنی داشته باشه:
1. اونقدر ایده جذابه که تو رو به از نو ساختنش ترغیب می‌کنه. و 2. اینکه پرداخت اونقدر کامل نیست که ارضا بشی. انگار چیزی کمه.
اما خرده نمی‌گیرم. با این بودجه کم، و محدودیت‌های سینمای ایران، چیزی کم نداشت. کاملا ارزش دیدن داشت. شاخص ترین بود، از بین آثاری که تونستم امسال در هنر و تجربه تماشا کنم.
 
++ (یادم باشه بعدها اثیری، بازجویی یک جنایت و شیفته رو از همین کارگ
خب فیلمشم رفتم دیدم. من فک میکردم کل سه جلد تو همین فیلمه بعد فهمیدم نه هر کتابش یه فیلم جداست. که البته خیلی خوشحال شدم؛ چون تقریباً همه‌ی اتفاقات کتاب توی فیلم هم بود و حتی فیلم خیلی جذاب تر بود به نظر من. اابته فیلمش هم دوساعت و خورده‌ای بود. خشونتش کمتر بود و ( اسپویل )  واقعاً اونجایی که چاقو زد تو دست ژنین خییییلی با حرکتش حال کردم. خیلی D: 
 
اولش گفتم این چه بازیگریه برا نقش تریس انتخاب کردن. این یه چوب خشک واقعیه :)))))) من یه چهره‌ای شبیه
نوید پسر نماز خون و خوشکلیه ولی بیشتر از خوشکلیش جذابه و اینه که دخترها و زن ها زیاد بهش فکر میکنن اونم نامردی نمیکنه تو ذهن با دستاش اونارو نوازش میکنه و حتی دیده شده دوستاش و نیروهای غیب هم کمکش میدنن نه اینکه خودش تنها بتونه از دور زن هارو نوازش کنه و حتی ذهنش رو یک زن یا دختر نیست فقط اولش یه دختر میاد به ذهنش بعد نمیدونم از کجا زن ها پیداشون میشه و میپرن تو ذهنش تا به اونا فکر کنه خلاصه شده کیسه کش زن ها و دخترها البته درسته خودشم لذت میبره
و اما داستان: جانگ جه یول که یه نویسنده معروفه و هه سو که یک روانپزشکه تو یه برنامه تلویزیونی رو در روی هم قرار می گیرن و مسیر زندگیشون با هم گره می خوره. همه چیز در ظاهر خوب به نظر می رسه ولی...
اول اینکه تیم بازیگری فوق العاده بود. اصلا مگه ممکنه گونگ هیو جین تو فیلمی بازی کنه و اون فیلم بد باشه ؛) جی این سانگم که محشره. این روانپزشک عینکی هم فیلم های متفاوتی بازی می کنه؛ خوشم میاد ازش. فقط من از این «دی او» متنفرم... این حرف می زد من کیلو کیلو وزن ک
نگاهی به تنوع طلبی مردانه
 
 

یکی از این خصوصیات آسیب زای انسانی، تنوع طلبی است‎
 
مهاجم نیجریه به تازگی همسر اول خود که دختر شایسته 2017 بود را طلاق داده و با دختر شایسته 2018 ازدواج کرد. این موضوع با واکنش های منفی بسیاری روبرو شد. به همین بهانه در این مقاله مساله تنوع طلبی مردان در ازدواج را بررسی می کنیم.
ادامه مطلب
+سرماخوردم و این حس ارامش توی سرماخوردگی رو دوست دارم ..
+عصر که خواب و بیدار بودم ازش معذرت خواهی کردم که یهو انقدر یاغی شدم ..داشتم به این فکر میکردم که چرا دارم برای چیزهای گذرا انقدر دست و پا میزنم ؟فقط میدونم چیزهایی رو برای ادمهای اطرافم توی این گذر زمان به جا میذارم و بهتره چیزهای خوبی هدیه بدم بهشون .. بعضی وقتا این یاغی بودنه تواضعو کامل از زندگیم حذف کرده و تبدیلم کرده به یه ادم نسبتا خودخواه
+ میدونی چیه ؟ بهترین گزینه رو تیک زدن توی بد
«ریگ روان» اثر استیو تولتز.
آلدو بنجامین مردیه که در همه‌ی عمرش مثل آهن‌ربا همه‌ی دردسرها و مشکلات رو به خودش جذب می‌کنه، ایده‌های خلاقانه‌ای برای کسب و کار داره که همه درنهایت به بدهکاری ختم میشن و همسرش هم رهاش کرده. لیام، نزدیکترین دوست الدو، بعد از ناکام موندن در زمینه‌ی نویسندگی، پلیس میشه و در همه حال مشغول سرپوش گذاشتن روی اشتباهات و دردسر‌های آلدو استش. و البته درنهایت تصمیم می‌گیره آلدو رو به عنوان سوژه‌ی کتابش انتخاب کنه.
آ
دانلود اهنگ شبیه تو نمیشه
دانلود اهنگ ایوان بند شبیه تو نمیشه
دانلود اهنگ موهاشو میبنده شبیه تو نمیشه
اهنگ شبیه تو نمیشه ایوان بند

اهنگ ایوان بند موهاشو میبنده شبیه تو نمیشه
موهاشو میبنده شبیه تو نمیشه هرجوری میخنده شبیه تو نمیشه
شبیه تو ایوان بند

آهنگ شبیه تو ایوان بند
+گاهی اتفاق هایی میفته که بهت نشونه میده بری سمت چیزی که تردید داشتی .. حالا هم mri  علاقه مندم کرد و با یه بار خوندنش فهمیدم چقدر جذابه ، من که در حال تجربه کردنم .. بهتر نیست که اینم برم ؟ میدونم مقاومت ذهنیم به خاطر چیه ... چون میترسم سخت باشه و گم بشم توش ولی دکتر منتظر یه چزی بهم گفت که باورم نمیشه .... شاید همین یه جمله بس بود تا من چیزهایی رو از درونم بکشم بیرون و روش برنامه بریزم که هیچوقت جرعت نداشتم
+مثل هزار بار قبل باز میخوام تغییر بدم این ب
راستش خودمم نمیفهمم چمه!:(
من ریاضیم امسال خیلی خوبه ینی خوب بود چون رشتم ریاضی بود ریاضی فیزیکم خیلی خوبه 
تو ازمون گزینه 2 قبلی ریاضی و فیزیکم رو تو مدرسه اول شدم ولی خب بچه ها خیلی گند زدن
معلم ریاضیمون رو یه بار براتون گفته بودم از این بادی بیلدینگی هاست 190 هم قد داره و از همه مهم تر یه صدای خیلی ترسناک داره ولی در کل از دور که نگاش میکی جذابه ها ولی من بعد از هر بار دیدن این 2 ساعت گریه میکنم میگی چرا؟به خاطر اینکه خیلی داد میزنه و عصبیه من رو
پست دوم امروز!
امتیازش در imdb اینه: 6.3/10
یه فیلم تاریخی عه. اولش شدیدن با بی میلی شروع کردم ب دیدنش ولی وقتی دیدم شخصیل اولش سیرشا رونان عه تصمیم ب با اشتیاق دیدنش گرفتم.... و شخصیت دوم مهمی هم ک داریم اینجا مارگو رابی عه و دیگری دوست پسر تیلور سوییفت، جو آلوینه... ک برای من ی کست اشنا و جذابه:))ظاهرا داستان بر اساس واقعیه و سال ۲۰۱۳ هم ازش فیلم ساخته شده و اینا...
شدیدن فیلم خوب و جذابیه... مری ک شخصیت اوله شدیدن قدرتمند، جذاب، مستحکم و زیباست! از همون
1. نمی تونین تصور کنین چقد بابای کیوتی دارم :)
از ساعت 4:15 تا 4:45 صبح موبایلم داشت زنگ میخورد که خیر سرم کپه مرگمو بردارم بشینم دو کلوم فیزیک بخونم. انتظار داشتم با اون صداهای ناهنجاری که موبایل تولید کرده بود بابام پاشه و با کلنگ بکشتم ولی نات انلی این کارو نکرد بات آلسو برام چایی هم دم کرد ساعت 4:45 :)))
2. تماااااااام خونمون بو خربزه طالبی گرفته -______- روز و شب داریم خربزه طالبی میخوریم، حتی آب طالبی درست کرده بابام برا مدرسه من :| ولی بازم تموم نمیشن
 
حدود ده سال پیش وقتی خواهرم دوازده سالش بود و کانون میرفت روزهای زوج کنار کتابهایی که برای خودش می آورد حتما یکیش مال من بود یه رمان نوجوان که خوراکم بود نوجوون نبودم اما شدیدن عاشقش بودم :)) الانم نوجوون نیستم اصلا اما هنوزم برام جذابه و همین باعث شده بازم به یکی بسپارم بره کانون و برام کتاب بیاره :)
یه توصیه از من : به سنتون نگاه نکنید فقط کتاب نوجوان بخونید :))
این کتاب رو برای سومین بار دارم میخونم و هر بار بیشتر دوسش دارم ...
 
از همون صفحه ه
جدیدا با یکی دوست شدم. جذابه. دوستِ دوست که نه، آشنا بگم بهتره. بعد از صحبتهای مختلف موضوع به درس و کار رسید. میگم چه کار میکنی میگه از جیب بابام میخورم! میگم چی خوندی میگه دیپلم ردی هستم
هر جور برنداز کردم دیدم این طرز بیان و این نوع رفتار و این سلیقه در انخاب لباس به یک دیپلم ردی نمی خوره
فهمیدم سرکارم گذاشه و رفته تو فاز ظنز. این شد که چیزی نگفنم.
البته گفتم. اینو گفتم که فهم و شعور آدمها از زندگی و کار و دوستی مهمه نه مدرک
ولی پیداست که برام مدر
چند روزه کلی مشغول دیدن سریالای پیشتازان فضای جدیدم!!
خیلی جذابه!!خیلی!!

کلیییییی امتحان ریخته رو سرم!!شنبه امتحان دیفرانسیل دارم!!
سه شنبه امتحان فیزیک دارم!!چهارشنبه هم فیزیولوژی
 میپرسه!!!

بچه های اتاق دیگ هر وقت یه رخداد نجومی و هر چیزی
 که کلا به آسمان مربوطه میبینن زود میان به من میگن بیا
 از این چیزا که دوست داری ببین!!
دیشب داشتم پیاز خورد میکردم تو آشپزخونه یهویی یکی
 از بچه ها اومد 
گفت بدووو بدووو ببین این چیه؟؟؟!!!
من گفتم یه سوسکی چ
شاید باورش براتون سخت باشه، ولی تنها اسباب بازیی که پسر من بهش علاقه داره، قابلمه ست.(خودش بهش میگه آبلا)
انواع و اقسام قابلمه؛ کوچیک، بزرگ، تفلون، مسی، روحی، زودپز، ماهیتابه، وُک، تابه دوطرفه و ... در رنگها و سایزهای مختلف، اصلا این بچه از بازی با قابلمه خسته نمیشه، یعنی عاشقانه قابلمه رو میپرسته!! گاهی وقتا که از خواب میپره، بین خواب و بیداری با ناله میگه آبلا! و اگه کله و دست و پاش به هر در و دیواری بخوره و داغون بشه، تنها چیزی که ساکتش میکنه
+اونروز ک سوپ درست کرده بودم،ب امیرعلی میگفتم من نرفتم دانشگاه موندم برا تو سوپ درست کنم بخوری زود خوب شی،بعد تو نمیخوری؟؟چرا انقدر نسبت ب من بی توجهی میکنی؟
-از اخرشم دو قاشق خورد بح بح و چه چه راه انداخت ولی راضی نشدم-
بعد اونشب یه شکلات اورده میده بهم
میگه بیا اینو برا تو گرفتم،حالا هی بگو نسبت ب من بی توجهی میکنی

++از لذت بخش ترین قسمتای زندگی وقتاییه ک با ساجده میگذره
یه رفیق که عضو خانوادته جذابه واقعا
هم میتونم براش از کارای سرخودم تعری
 به نام او 
میدونم قدیمیه میدونم هم دیدن ولی من تازه تو هفته گذشته فصل یکشو طی دو روز دیدم !! خب من اصلا آدم صبوری تو خوندن رمان و دیدن فیلم و سریال نیستم برای همین رمان آنلاین و سریال در حال پخش مرگه منه!!!!
راستشو بخواین فصل یکش خیلی جذابه !! ولی تنها به مشکلات جنسیتی پرداخته :/و این باعث شد من بعد از دیدن هر قسمت چشمام رو روهم بذارم و بگم خدایا شکرت که دبیرستانای ما مختلط نی !! البته خیلی سریالای دیگه مثل eliteو... که با موضوع تینجر هست یه جو بسته رو
از هر چی باکتری و استادش هست حالم بهم میخوره
دیگه واقعا آخرای کلاس میخواستم یه تفنگی یا چاقویی دستم بدن استاد رو زنده زنده بزنم بکشم(تابلوئه عصبیم؟)
ول هم نمیکنه 
دیشب تا صبح نخوابیدم چون میدونستم قراره تو کلاسش بخوابم
ولی دیر رسیدم و بد جایی افتادم روم نشد بخوابم 
خوابم نمیاداااا اما قشنگ 12 ساعت بخوابی و بری کلاسش خوابت میگیره یه تن صدای یکنواخت با کلماتی بریده بریده 
امروز قشنگ تصمیم گرفتم انصراف بدم اصن برم پی کارم :دی
میدونید یه دکتر جذ
هوای عجیب خوبیه
ادم دوست‌داره دست‌ خودشو بگیره بره زیر این‌ نم‌نم بارون،خودشو بغل کنه،با خودش بخنده‌..شاید یه پک سیگارم بکشه مثلا :)
ولی بجاش لحافو میکشم تو سرم چون برا من ساعت ۱ شب خوابیدن دیر وقت ترین ساعت ممکنه!و فردا کلی کار هست واسه انجام دادن....و زندگی‌و تلاش هایی که باید براش بکنم...
میخواستم بگم شاید فردا و فردا ها روزای سختی باشن....ولی من به روشنی ایمان دارم!
به سپیدی پشت شب های سیاه...
به پاییز بعد از تابستون
و به بهار بعد از زمستون!
م
من دیدم شهروندانی غربی رو که در توئیتها و پستهای فیسبوک و اینستای خود خیلی محکم از ایران دفاع میکنن. ولی همین افراد حاضر نیستن کوچکترین اصول ادب رو با یه یک شهروند ایرانی ساکن در کشورهای غربی به جا بیارند. موضوع ایران یک موضع با کلاس برای آدمهایی شده است که خواهان افاضه فضل هستند. خوشمون نیاد که آدمی که حتی پاش رو تو ایران نذاشته و از شرایط طبقات مختلف این جامعه چیزی نمیدونه از مشکلات ما برای ساخت کردیت و وجه اجتماعی خودش سوء استفاده کنه. این
من دیدم شهروندانی غربی رو که در توئیتها و پستهای فیسبوک و اینستای خود خیلی محکم از ایران دفاع میکنن. ولی همین افراد حاضر نیستن کوچکترین اصول ادب رو با یه یک شهروند ایرانی ساکن در کشورهای غربی به جا بیارند. موضوع ایران یک موضع با کلاس برای آدمهایی شده است که خواهان افاضه فضل هستند. خوشمون نیاد که آدمی که حتی پاش رو تو ایران نذاشته و از شرایط طبقات مختلف این جامعه چیزی نمیدونه از مشکلات ما برای ساخت کردیت و وجه اجتماعی خودش سوء استفاده کنه. این
خب از اونجایی که شروع کردم فاصله گرفتن از دنیای مجازی و این حرفا اینجا بیشتر حرفم میاد!
یا شایدم نمیدونم بدجور یاد قدیم الایام افتادم!
من از اون دسته ادمام که تصمیماشونو مینویسن!
که تایم تیبل میچینن واسه درست کردن روزاشونو و اینا...
امروز حس کردم برای اینکه به تصمیمام متعهد بم باید تصمیم هامو بنویسم!یه جایی که یه عده دیگه هم شاهدش باشن!باحال میشه نه؟!
اینجوری از رو کم نیاوردن هم که شده تلاش میکنی تا انجامشون بدی!
خب و حالا بریم سراغ کارایی که د
حالا من ناراحت نیستم اینقدر سوال میپرسه،
ولی خداییش خیلی چیزا جوابش با سرچ به دست میاد :|
درسته سوال پرسیدن خوبه اما دیگه وقتی جذابه که سوال چالشی باشه آدم با خودش بگه واوو این جوابش واقعا چی میشه
ولی اینکه معنی لغت یا اصطلاح باشه آخه؟
یعنی امروز دامن ها دریدم و سر به بیابان ها گذاشتم :))
از جنبه ی مثبتش بخوایم به قضیه نگاه کنیم میشه اینکه خودمم میرم یه سرچی میکنم و اطلاعاتم تر و تازه باقی میمونه :)))
من خودم اگه قضیه فورس ماژوری نباشه، سوالامو ی
دوست دارین بهتون دروغ بگن
من اینو فهمیدم و بهش رسیدم. بهتون میگن که فوق العاده ترین زندگی جذاب عالمو دارن که پر از فراز و فروده. درد هاش هم هیجان انگیز و جذابه. ولی من میدونم که دروغه همه ش و شما هم لبخند میزنین و باور میکنین. 
البته خب چه اشکالی داره. دروغ راست حقیقت و ای مزخرفات برای کساییه که اهمیت میدن. مثلا من، اهمیت نمیدم.
میتونین دروغ بشنوین و باورش کنین یا باور نکنین یا اصلا ... بذارین پیچیده ش نکنم. میخوام بگم که من بهتون دروغ نمیگم. چون ت
یکی از عوالل یا بهانه‌های بی‌حجابی بانوان تنوع‌طلبی در پوشش است؛ و وقتی به آن‌ها می‌گویی که حجاب اسلامی را حفظ کن می‌گوید: «من عاشق «تنوع» هستم و یکدستی و تک‌رنگی را نمی‌پسندم!» در پاسخ باید گفت: تنوع که عیبی ندارد، شما می‌توانید در منزل و جمع‌های زنانه، متنوع باشید ولی در اماکن عمومی چنین […]
نوشته رابطه بی‌حجابی با تنوع‌طلبی در پوشش اولین بار در گناه شناسی. پدیدار شد.
1. شما فک کن تو خواب ِ مرگی؛ یک عدد شنبه که امتحان فیزیک ترم داری! از یَک یَکِ بچه ها متنفری؛ دستتو میذاری رو دسته در و همزمان در توی صورتت فرو میره و صدا جیغ جیغ ری ری میاد و مث گوجه تو بغل ری ری بعد یه ربع چلونده شدن به رب تبدیل میشی. خب برگ میمونه دیگه برا ادم؟ با اون جیغی که زد بچه ها تا دو ساعت داشتن شکلات به خوردم میدادن. چرا انقد حساس شدم رو صدای جیغ و داد؟ امروز داداشم یهو سر یه چیزی بانگ خوشحالی سر دمید خیر سرش، سی متر پریدم هوا همه برگامم ری
بیشتر مناظره اقای مهدیان و صدرالساداتی را دیدم در نوع خودش  مباحثی که مطرح شدخیلی جالب بود کلیت بحث در مورد عدالتخواهی بود و اینکه چطور بحث عدالت را در جامعه مطرح کنیم.اقای صدرالساداتی این اعتقاد را دارند که که باید فساد و فساد گر در جامعه به صورت مصداقی مطرح بشوند هرچند در نگاه اول این شیوه برای خود من خیلی جذابه مثلا بدونیم فلان مسئول چکار کرده و چه میکنه ولی قطعا این شیوه تبعات خاص خودش را دارد و یواش یواش وارد سیاه نمایی نظام اسلامی می ش
با گرفتگی بدن و آشفتگی وحشتناکی از خواب بلند شدم. از خوابیدن تو خونه ی هر کسی حتی خواهر خودم متنفرم، باورم نمیشه انقدر خوابیدن تو بقیه خونه ها سخت باشه. یکی دیگه از موردایی که دوست ندارم، رسم نخوردن یه صبحانه حسابیه. نمی دونم چرا خواهری تو این مورد اصلن به بقیه خونواده نمی خوره، در واقع صبحانه حسابی می تونه روز آدمو بسازه. وقتی صبحانه درست نمی خورن طبیعیه کل روز یه گرسنگی ملوی همیشگی داشته باشن.
بعد از صبحانه ای که به خاطر من راه انداخته بودند
چند وقته میخوام زود بخوابم. حداقل 10 روزه. ولی همش صبح میخوابم. اینم از اثراتِ فارغ التحصیلی و بیکاری.
امشب دیگه واقعا میخوام زود بخوابم. شبای قبلم میخواستم زود بخوابم، ولی ساعت 2 میگفتم 3 میخوابم، 3 میگفتم 4 و 4 میشد 5 و الی 7 و 8. 
دو سه دقیقه ی دیگه با استفاده از قانونِ 1-2-3 تلاشم برای خواب رو شروع میکنم، جوری که تا سه میشمرم و یه دونه ملاتونین میخورم. وقتی آبو پشتش بخورم دیگه چه بخوام چه نخوام خواب نزدیکه، تا رسیدنش هم "جزء از کل" رو ادامه میدم.
جزء ا
می‌خوام بگم به اتّفاقی‌دیدن‌های دیروز، اتفاقی امروز افزوده می‌شه،به قسمی که صبح فقط یه کلاس دارم و خواب می‌مونم،
و چون مامانم نیست، باید برم دانشگاه ناهار بخورم [ با توجه به اینکه بعد از ظهر هم اون طرف آلمانی داشتم ]
و پامی‌شم می‌رم بوفهٔ ادبیات، چون که دو روزه برنج نخوردم،
و یهو عطیه‌ای رو می‌بینم که پاشده اومده ادبیات که نیکتا رو ببینه. :)))))
.
می‌شه یه اتفاقی دیگه هم اضافه کنم و نزنید من و؟
که وقتی می‌رم سالن‌مطالعه و خیلی پره، اون یه
عشق تو وجود تک تکمون جریحه داره حتی وقتی در منفورترین حالتِ حسی وجودی قرار میگیریم..
اون لحظه هم یه چیزی قلقکمون میده سمت یه چیز و شاید هم یه شخص..
و میگردیم دنبال امید تازه واسه زندگی..
حالا این  بهونه امید میتونه صرفا مجازی و معنوی باشه یا زمینی و ملموس..
و من این روزا دارم امیخته این دو تا رو تجربه میکنم!
دارم یاد میگیرم از بی رحمی هام کم کنم..قلبمو صاف کنم از همه چیز و همه کس..
ادا در نیارم و حساس نباشم..
تصور همچین دنیایی هم جذابه واسم..
پذیرفتن
سلام دوستان ^^
مدت زیادیه که پست نذاشتم که البته با وجود نیمه فعال بودن وبلاگ طبیعیه
خب راستش من این سریالو تازه شروع کردم (بعد از مدت ها درحال پخش ندیدن) و خیلی بهم چسبیده انقدر که ماجراش جذابه :)
از همون روز که تیزرشو دیدم میدونستم یه روز تماشا خواهم کرد اما نمیدونستم بذارمش برای کِی و یه تشکر ویژه هم از سنا خانوم چون با پستی که تو وبش خوندم تعلل رو کنار گذاشتم!
 
 
این آهنگ هم پایان بیشتر قسمت ها پخش میشه و من قسمت اینتروش رو خیلی دوست دارم
هنر
سلام دوستان ^^
مدت زیادیه که پست نذاشتم که البته با وجود نیمه فعال بودن وبلاگ طبیعیه
خب راستش من این سریالو تازه شروع کردم (بعد از مدت ها درحال پخش ندیدن) و خیلی بهم چسبیده انقدر که ماجراش جذابه :)
از همون روز که تیزرشو دیدم میدونستم یه روز تماشا خواهم کرد اما نمیدونستم بذارمش برای کِی و یه تشکر ویژه هم از سنا خانوم چون با پستی که تو وبش خوندم تعلل رو کنار گذاشتم!
 
 
این آهنگ هم پایان بیشتر قسمت ها پخش میشه و من قسمت اینتروش رو خیلی دوست دارم
هنر
کتاب: به کودکی که هرگز زاده نشد
نویسنده: اوریانا فالاچی
(نویسنده و خبرنگار ایتالیایی  1929-2006 (77 سالگی))
مترجم: مانی ارژنگی
یک جمله از کتاب
"شهامت مترادف با خوشبینی است، من خوشبین نبودم چون شجاع نبودم."

فضای کتاب برای من خیلی تاریک و سیاه بود. و از خوندنش اندوه بزرگی رو تحمل کردم. برای یکبار خوندن میتونه خوب باشه. به نظرم بیشتر از اینکه این کتاب برای آقایون جذاب باشه برای خانم ها جذابه. اما متن اول کتاب هم آقایون و هم خانم هارو ترغیب به خوندن کرده
امروز می‌خوایم در مورد ون قرمزمون حرف بزنیم! بعضی وقتا ون قرمز می‌شد سرویس مدرسه‌مون، بعضی وقتا می‌شد یه ماشینی که باهاش بریم اردو و کلی بهمون خوش بگذره. همون ونی که هر وقت می‌خواستیم سوارش بشیم یا ازش پیاده، کلی خودمون رو جمع و جور می‌کردیم که از بین صندلیاش رد بشیم و سرمون به سقفش نخوره! همونی که وقتی صندلی جلوش خالی بود، انگار دنیا رو بهمون داده بودن. اما الان دیگه خیلی سخت می‌شه یه اثری از ون قرمز پیدا کرد. بعضیامون شاید این رو باور نک
سلام خدمت همه خانواده برتری ها
دوستان یه مدته یه علامت سوال بزرگ تو کلمه!:
با این همه تاریخ و تمدن و با این عظمت، چرا فیلم سازان ما در ساخت فیلم و سریال تاریخی ضعیف عمل می کنن؟، حتی خود جنگ هشت ساله که نسبت به کل تاریخ ایران به ما نزدیک تره ( حدودا 40 سال پیش)، هر گوشه رو نگاه میندازی واسه خودشون از هیچی همه چی ساختن، مثال میزنم؛
تو این مدت سه چهار تا سریال کره ای دیدم، سه تاش مربوط میشه به تاریخ باستان کره، یکیش هم مربوط میشه به جنگ دو کره، خیل
نشستم دارم سعی می‌کنم یه مطلب برای یربوکمون بنویسم. این چهارمیشه و فکر می‌کردم اصلا خوب نشدن چیزایی که تحویل دادم ولی خوشبختانه بچه‌ها خوششون اومد. فکر می‌کنم کاش زودتر قصد می‌کردم برای همکاری با این گروه. 
باید مصاحبه‌ای رو که با ک. انجام دادم مکتوب کنم. بعد به ن. پی‍ام بدم و بپرسم می‌شه باهاش مصاحبه کنم یا نه. و اگه گفت آره باید تلفنی باهاش صحبت کنم و این سخته برام! ولی همین که سوال‌ها مشخصه و مکالمه دست من نیست خیلی خوبه. :))
گریم تئاتریا
این رمانو وسط تابستون خوندم ولی اصلا وقت نکردم براش پست بذارم.
هم زمان با دالان بهشت خوندمش و اگه کپشن دالان بهشت رو چک کنین میبینین که گفتم تو یه هفته دو تا رمان خوندم که هر دو در دهه هفتاد شمسی روایت میشن (یعنی دالان بهشت و عشق خاموش) ولی یکی رو بیشتر از اون یکی دوست داشتم؛
"عشق خاموش" همونیه که بیشتر از دالان بهشت دوستش داشتم؛ دلیلش هم شخصیت پردازی و داستان پردازی قوی تر عشق خاموش بود.
البته یه سری ضعف هایی داشت که با توجه به دوره ای که روایت م
"گتسبی به چراغ سبز ایمان داشت، به آینده لذتناکی که سال به سال از جلو ما عقب تر می رود. اگر این بار از چنگ ما گریخت چه باک، فردا تند تر خواهیم دوید و دستهایمان را درازتر خواهیم کرد و سرانجام یک بامداد خوش...
و بدینسان در قایق نشسته پارو برخلاف جریان بر آب می کوبیم،و بی امان به طرف گذشته رانده می شویم."
داستان کوتاهی درباره یک جنایتکار ثروتمند سی و چند ساله ست که خونه بزرگی تو لانگ آیلند داره و مهمونی های بزرگ برگزار می کنه. لیست آدمهای دعوت شده نشو
اگه می‌شد تو روی طرف فحش بدیم خوب بود، نه؟ :)
حالا هر فحشی نه، همینایی که تو ذهنم میدم فقط؛ احمقِ بیشعورِ آشغالِ عوضی!
خلاصه الان می‌خوام به یه نفر که هیچ کار بدی نکرده بگم احمق بیشعور آشغال عوضی!
تا دلم خنک شه!
ولی خب می‌نشود!

حالا که پست به این مبتذلی نوشتم، اینم بگم.
من کتابای قدیم القدما رو که می‌خونم، معماری‌شونو تو ذهنم مجسم می‌کنم. بعد یه جاییش برام گنگ می‌مونه، توالت، دستشویی، سرویس بهداشتی، مستراح! آخه چرا هیچ کتابی به این قسمت خو
دختری هستم حدودا سی ساله، از خانواده متوسط و با ظاهر از نطر خودم متوسط و به لطف اطرافیان خوب، من حدود چهار ماهی هست که از یه رابطه فوق العاده پرچالش و شدید عاطفی بیرون اومدم، ارتباط دوستی نبود چون مطلقا اهلش نبودم، طرف مقابلم هم ظاهرا نبود، اختلاف فرهنگی و فکری شدیدی بین ما بود که هر روز فاصله ما رو بیشتر و بیشتر کرد و در نهایت جدا شدیم، بگذریم مساله من الان اون بنده خدا نیست. ارتباط ما چند ماهه که تموم شده.
نمیدونم چی شده که درست تو موقعیت
ساعت شش و نیم از خواب بلند میشه.تا یک ربع به هفت دوش میگیره.تا هفت و ده دقیقه صبحانه میخوره.بعد راه میوفته تا سر هشت محل کارش باشه.محل کار میتونه شماره 726 برادوی،NYU Physics depatment باشه یا NASA یا یه موسسه تو کانادا یا رصدخونه mauna kea در ارتفاع 4205 در جزیره هاوایی یا یه دبیرستان وسط تهران.
شاید بلندپرواز نباشم ولی اهل خیالپردازی هستم.اکثر تکنولوژی الان در خیالات ژول ورن ساخته شده بود.
دوران کورونا و پساکرونا قطعا جالبه.بازگشت آدما به همون چرتی قبلشون.مشک
تنوع زیستی درخت کاری در ایران بسیار است. این تنوع درخت کاری به وسیله آب و هوای آن منطقه صورت می گیرد و در هر منطقه از ایران بر حسب آب و هوای آن منطقه یک یا چند نوع درخت یا گیاه رشد خوبی دارد و افراد آن منطقه نیز بر اساس این دلیل یا علت به کاشتن آن درخت یا گیاه تاکید می کنند و از کاشت آن صود یا بهره می کنند.

ادامه مطلب
کتاب شباویز : تاریخ دوستان بخوانید و لذت ببرید.
 
کتاب شباویز : منیژه آرمین، سوره مهر
معرفی:
این کتاب آمیزه ای از واقعیات به هم پیوسته و جذابهگاهی می گریید گاهی می خندید و بعضی جاها به فکر فرومی روید. گاهی از شنیدن آن ها تعجب می کنید وحتی در ذهن خود به دنبال پاسخ به پرسش های ایجاد شده در این داستان می گردید.
 
بریده کتاب(۱):
شهرآشوب, صاحب مجلس بود. زنی که لباس سیاه چسبانی اندام کشیده اش راقالب گیری کرده وموهای سیاهش را روی شانه ریخته بود! دو ردیف م
آدما معمولا خوششون میاد که تاریخ تولدشون یادت مونده باشه.اگه براشون کادو بخری که دیگه هیچی ینی ترکوندی مثلا خود من ذوق مرگ میشم وقتی یکی کادو واسه تولدم بگیره، حتی اگه یه چیز کوچیک باشه؛ البته اگه بزرگ باشه بیشتر خوشحال میشمتولدش یادم مونده ولی خب چه فایده؟ وقتی نتونی بهش تبریک بگی و بهش بفهمونی که برات خودش و تاریخ تولدش و هر چیزی مرتبط بهشه جذابه و دوست داشتنی...
 
دلم میخواست کادو بدم، دقیقا از کاری که بدم میاد همین کادو خریدن و کادو دادنه
امروز داشتم تو تلگرام می‌چرخیدم
نمیدونم چی شد دستم خورد روی پروفایل جاریم، دیدم داخل بیو خودش وبلاگشو معرفی کرده، چیزی که همیشه برای من جذابه
مینو دختر خوب و فعالیه، این کارش ی جرقه ای داخل ذهنم زد که منم از شر اینستا راحت بشم و افکارمو بنویسم، چون بسیاااار زیاد فراموشکارم...ممنون مینو جان
این شعر قشنگو می‌خوام قاب کنم برای خونمون
 
تلفیق دو عطر...زندگی یعنی این
لبخند دو چتر...زندگی یعنی این
پاییز برای عشق، فصل خوبیست
نقطه سر سطر...زندگی یعن
غرور چیست و مغرور کیست؟
آیا واقعا غرور خوبه ؟
آیا پسر مغرور جذابه ؟اصلا ما آدم ها چرا باید غرور داشته باشیم ؟
این سوالاتی است که این مدت ذهنم را مشغول کرده و به شدت انرژیم را گرفته  بود.
دوستم حدود چندماه پیش با پسری فوق العاده مغرورآشنا شده بود از آن پسرهایی روی اعصاب ( البته از نظر من ).
همچنین ازآن مدل پسرای بود که دردانشگاه دخترا واسش سرو دست میشکوندن؛ و از چپ و راست بهش جزوه میدادن و کلی سر کلاس ها هواش را داشتن.
پسر مغرورکلاس مون بعد از چند
غرور چیست و مغرور کیست؟
آیا واقعا غرور خوبه ؟
آیا پسر مغرور جذابه ؟اصلا ما آدم ها چرا باید غرور داشته باشیم ؟
این سوالاتی است که این مدت ذهنم را مشغول کرده و به شدت انرژیم را گرفته  بود.
دوستم حدود چندماه پیش با پسری فوق العاده مغرورآشنا شده بود از آن پسرهایی روی اعصاب ( البته از نظر من ).
همچنین ازآن مدل پسرای بود که دردانشگاه دخترا واسش سرو دست میشکوندن؛ و از چپ و راست بهش جزوه میدادن و کلی سر کلاس ها هواش را داشتن.
پسر مغرورکلاس مون بعد از چند
خاطره نوسی برای راه افتادن دست برای نوشتن خیلی کمک میکنه.

3 نوع خاطره(اتفاقات) داریم: فردی.جمعی.جهانی

فردی: که مربوط به خاطرات شخصی و خصوصی فرده.

جمعی: تنها گروهی از مردم شامل اون میشن.مثلا دهه شصتی ها با مدرسه موشها خاطره دارن.

جهانی: مواردی که تمام جهان از وجود اون اتفاق خبر دارن و دستخوش تغییر شدن.مثل جنگ جهانی دوم.
اگه کسی از خاطره فردی استفاده کنه،داره از زندگی خودش برای دیگران پرده برمیداره و به نمایش اون دعوتشون میکنه
گاهی خاطره، جمعیه
سلام 
دختری 22 ساله هستم، من یه سوالی برام پیش اومده که شاید به نظر احمقانه باشه ولی من این چند وقت اخیر که مجبورم دائما ماسک بزنم به خاطر شیوع کرونا، متوجه تفاوت فاحش برخورد جنس مخالف با خودم نسبت به قبل شدم.
خیلی ساده بخوام بگم این روزها که ماسک میزنم تقریبا دو برابر قبل مورد توجه پسرها هستم از ظاهرم به خصوص چشم و ابروم خیلی تعریف و تمجید میشه نسبت به قبل اصلا به غیر از اون یه جورایی مهربانانه تر باهام برخورد میشه و در کل احساس میکنم جذاب ترم
"زندگى مثل یه کابوسه، سیاه و 
دردآور و «پوچ». بـه نظر من 
تنها راه چاره براى شاد بودن، 
سر خود کلاه‌گذاشتنه! هممون 
باید براى زنده‌بودن یه داستان 
خیالى ببافیم. اگه بخواى رک و 
راست باشی‌زندگى «کوفتت» 
می‌شه و نمی‌تونى تحملش کنى."
| وودى آلن |
گاهی وقتا از متنایی که میذارم بدم میاد، شاید واقعا این حرف از وودی آلن نباشه... نمی دونم.
اگه یه روزی مجبور بشم بین درام و جنایی یکی رو انتخاب کنم، صد در صد اون جناییه. از همون بچگی فیلم های کارآگاهی و پل
سلام
من خودم یکی از اون هایی هستم که فیلم های خارجی میبینم، چه سریال چه سینمایی، منظورم چیزهایی نیست که توی تلویزیون پخش میشه، منظورم فیلم هایی هست که اصولاً دانلود میکنیم و میبینیم، یا ماهواره پخش میکنه، این سبک از فیلم ها اصولاً جذاب به نظر میرسن.
با بحث های شرعی دیدن این فیلم ها در این پست کاری ندارم، هر کی معتقد بود، ببینه مرجع و دینش چی میگه، بحثم تاثیری هست که توی زندگیِ روزمره مون میذاره، این فیلما باعثِ سرگرمی میشن، جذابن، تجرب
دیروز که انتخاب رشته کردم، اول ادبیات تهران رو زدم، بعد روان بهشتی بعد روان و ادبیات بقیه ی جاها. حتی روان و ادبیات و زبانشناسی اصفهان و روان و ادبیات و گردشگری شیراز رو هم زدم و همه ی اینا با گردشگری تبریز بزور شد ۱۷ تا.
ولی دوباره امروز پشیمون شدم و الان اولویت اولم روان بهشتی و بعد ادبیات تهرانه‌. هرچند فرقی هم نمیکنه و احتمالا با رتبه ی خودم روان بهشتی رو نیارم و الان قشنگ وقت دارم که عین آدم فکر کنم. که نه تنها اصلا روان یا ادبیات؟ بلکه کدو
فردی به نام 
@drbehrouz
پستی گذاشته بود و نوشته بود که« وقتی با همسرتون قهرید، لباسای حریر و باز بپوشید تا کدورتاتون برطرف بشه»
.
در ظاهر این راه حل خیلی جذابه «بدنت مشکلات زناشوییتونو حل میکنه»
.
اما در باطن:
مخاطب الان من شما خانمها هستید: فرض کنید با همسرتون جرو بحث کردید، اونقدر شدید ک به‌جایی نرسیدید و هردو «سکوتی خشم آگین» دارید ک عامیانش میشه «قهر»...توی اون حالت فقط دارید به عصبانیتتون فکر میکنید و
 اینکه اشتباه کردید باهاش ازدواج کردید،
همه ما در طول روز با افراد زیادی سرو کار داریم
بعضی از آدما هستن که بهشون حس خوب داری، ینی وقتی باهاشون صحبت میکنی انگار داری با یکی مثه خودت صحبت میکنی،،
مغرور باشه، بداخلاق باشه، هر کاری کنه جذابه و دلنشین.
ولی بعضیا اینجوری نیستن، هر کاری میکنن برات جذابیت ندارن،، حتی دلبریهاشون بدتر آدمو  دلزده میکنه و آزار میده.
حالا اینجور افراد دو دسته هستن:
دسته اول افرادی هستن که از همون اولش بهشون حس خوب نداری و کاملا از رفتار و گفتارشون مشخص میشه.
دانلود آهنگ امیر فرجام وسواسی
هم اکنون شنونده موزیک جدید و فوق العاده ی * وسواسی * با صدای زیبای هنرمند محبوب و مشهور , امیر فرجام باشید.
 
دانلود آهنگ امیر فرجام به همراه متن, پخش آنلاین و بهترین کیفیت (کیفیت اصلی) از رسانه مدیاک
Download new song by Amir Farjam called Vasvasi With online playback , text and the best quality in mediac
 
متن ترانه امیر فرجام به نام وسواسی
چشمات یه حسه خوب وآرامشی داره موجه موهاتاونقده خاصه که دریاهم نداره با نفس هاتعشق داره پاشو تو قلبه من میزاره دوبارهزی
دیروز برای دومین بار رفتم باغ کتاب ^^
از اولین باری که رفتم بیشتر وقت کم آوردم!! اینقدر محو فروشگاه هنری و قسمت کتابهای زباناش شدیم که به خودمون اومدیم دیدیم وقت نداریم و اونطرفش هم نرفتیم هنوز خلاصه که من بدو بدو دوستمو کشوندم اونطرف و با بعضی مجسمه هاش عکس انداختیم *------* البته بخش عمده وقتمونو تو  کافه رستوران جلوش بودیم و من دومین پیتزای افتضاح عمرمو خوردم واقعا بد بود ازش روغن می چکید و دستامون چرب شده بود و تا چند ساعت مزه چربی رو حس میکرد
سلام به همه کاربران محترم خانواده برتر و تمام کسانی که این پست و میخونن
یکی دو سالی هست که توی خانواده برتر هستم با نام کاربری zahra.khanom ، من دختری هستم مذهبی و چادری که ۱۹ سالمه و چند وقت دیگه میرم تو بیست سال، چهره م اون طوری که بقیه میگن خوب و جذابه، قدم هم متوسط، هیکلم هم وخوب و پر، (البته با باشگاه رفتن ساختمش! ، عینکی و دانشجو هستم.
چند وقتی هس که خیلی ذهنم درگیر خاستگار و خاستگاری شده، شاید بخندید ولی تا حالا واسه ازدواج کردن، تفریبأ خیلی ن
در آخرین لحظات سوار اتوبوس شد. روی اولین صندلی نشست. از کلاس‌های ظهر متنفر بود اما حداقل این حسن را داشت که مسیر خلوت بود. اتوبوس که راه افتاد نفسی تازه کرد و به دور و برش نگاه کرد. پسر جوانی روی صندلی جلویی نشسته بود که فقط می‌توانست نیم‌رخش را ببیند که داشت از پنجره بیرون را نگاه می‌کرد. به پسر خیره شد و خیال پردازی را مثل همیشه شروع کرد: چه پسر جذابی! حتی از نیمرخ هم معلومه. اون موهای مرتب شونه شده و اون فک استخونی. سه تیغه هم که کرده حتما ادو

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها